گریه میکرد.
خیلی پریشان بود.
نفسم حبس شده بود و نگران شده بودم.
سعی کردم خونسرد و آرام به نظر بیایم،
پرسیدم: نمی خوای بگی چی شده؟
نمی توانست خوب صحبت کند. دست هایم را از پهلو روی بازو هایش گذاشتم و پس از کمی مکث، آنها را به سمت صورتش بردم و موهایش را نوازش کردم.
«چی شده؟»
- نمیبینی؟
- چی رو؟
نمیتوان Cieli Di Amore...
روبرتو ماتئو، نویسنده ی جوان ایتالیاییست که آثارش شباهت جالبی به داستان های تئودوروف دارند. یعنی بسیار معاصرند، جوری که خویشتن پنداری با دیالوگ ها و جملاتش، حداقل برای من بسیار سهل و خوشایند است. ترجمه ای از قطعه ی «یا شاید هم مرگ» رو را تقدیم میکنم :چند سال پیش، جوانتر که بودم، در فضای متفاوتی نفس Cieli Di Amore...
گاهی وقت ها ممکن است پیش بیاید که شما بخواهید، ولی نتوانید همسرتان را ببوسید،
مثلا وقتی که بخاطر موضوعی رنجیده و عصبی شده، یا پای تلفن مشغول جر و بحث با کسی باشد.
* * *
و حالا... باید اعتراف کنم که پس از این همه سال، هرگز نتوانستم که عاشق او نباشم.
صرفا... خودم را با این فکر ساکت نگه داشته ام که: «ف Cieli Di Amore...